جنگ صلیبی یکم | از نزاع برای حاکمیت تا پایان جنگ صلیبی یکم
در مقاله قبل که «جنگ صلیبی یکم | از تسخیر انطاکیه تا محافظت از آن» نام داشت گفتیم که چگونه چطوری انطاکیه فتح شد و ترکها شکست خوردن اما تو این مقاله میخوایم تاریخ و حوادث پیرامون حرکت صلیبیون به طرف اورشلیم رو برسی کنیم، حرکت صلیبیون به سمت اورشلیم در ۱۳ ژانویه ۱۰۹۹ بود. با سوال دات آی آر همراه باشید تا داستان آخرین سال جنگ صلیبی یکم رو بخونیم.
وضعیت صلیبیون
صلیبیون بعد از فتح انطاکیه کمی استراحت کردن، بیشتر سرداران صلیبیون بنا بر عهد و پیمان سابق، محلات اون شهر رو که سربازانشون اشغال کرده بودن بدون اعتراض به بوهمون واگذار کرده بودن. گودفروآ مالکیت شهر انطاکیه رو حق بوهمون دونسته و او رو «پِرَنس» (به معنای شاهزاده یا فردی از خانواده سلطنتی) انطاکیه خوند. البته همه موافق دادن مالکیت به بوهمون نبودن! برای مثل «ریمون دو سن ژیل» که از ترکهای محلهای که سربازان توزی اشغال کرده بودن بود، از واگذاری انطاکیه به بوهمون خودداری میکرد.
همین باعث شد چند باری کار به نزاع و دعوا بین نورماندیها و تولوزیها (این دو قبیله، دوتا از قبایلی بودن که در لشکر صلیبیون بودن) بکشه، این اختلاف و نفاقها، صلیبیون فلج کرد و باعث شد تا سپاه مدتی طولانیای استراحت کنه. در این مدت که زمان مثل برق و باد میگذشت، افسران اشرافی به جان یکدیگر افتاده بودن و مُدام دعوا میکردن.
فتح شهر معره النعمان
بعد از اینکه شهر انطاکیه، نوبت شهر معره النعمان، یکی از شهرهای سوریه شد که به تصرف صلیبیون در اومد و طبق معمول بوهمون و ریمون بر سر مالکیت اون شهر با هم دعوا کردن. زائران وقتی این حرص و طمع رو دیدن، شورش کردن و گفتن: «آیا ما به در خواست پاپ، صلیب به دست گرفتیم تا قلمروهای تازه برای اشراف فراهم کنیم یا اینکه مزار حضرت مسیح رو آزاد کنیم؟!» سرانجام در ۵ ژاونیه ۱۰۹۹، در معره النعمان شورش واقعی انجام شد و زائران اون شهر رو به هم ریختن و ویرانِش کردن.
راهپیمایی صلیبیون به طرف اورشلیم
راه پیمایی صلیبیون به سمت اورشلیم تقریباً آسون بود، این کشور میان امرای کوچک عرب تقسیم شده بود. به خاطر اینکه هیچ یک از اونها توانایی مبارزه با فرنگیها رو نداشتن، برای جلب دوستی و خوش آمد گویی، تدارکاتشون رو تأمین میکردن. همین وضع در شیزر پیش اومد و موجب ایجاد دشمنی بر سر امیرنشینان درجه دوم محلی (طرابلس) شد.
دعوا به صورت غیر منتظره به سود اونها تموم شد، (گودفروآ) و (کنت دو فلاندر) که از این جدال آگاه شده بودن، فوراً خودشون رو به اونجا رسوندن، رسیدن این دو نفر کاملا به موقع بود، زیرا (سن ژیل) در سواحل زیبای لبنان، پس از اِشغال (طرطوس) ناگهان به یاد جاه طلبی های خود افتاده بود. گودفروآ با زحمت زیاد موفق شد مانع تصرف لبنان شودو همه باهم از راه ساحلی به سوی اورشلیم حرکت کردن.
بیت لحم و خوشحالی مسیحیها
جلوی بیرت، «صئر» و «عکا»، اُمرای محلی که از نزدیک شدن صلیبیون وحشت زده شده بودن، به آسانی آذوقه مورد نیاز اونها رو تأمین میکردن. اونها بین ارسوف و یافا (نام دو شهر باستانی در فلسطین) راه ساحل رو رها کرده، از راه فلات خشک و سوزان استان ژوده (نام استانی در فلسطین) راه اورشلیم رو پیش گرفتن، «گاستون دو بئارن» و «روبر دو فلاندر» که پیش آهنگ بودن، بدون نبرد وارد رملا (نام شهری در فلسطین) شدن در حالی که مسلمانان اونجا رو ترک کرده بودن.
در ارتفاعات امائوس، گودفروآ پسر عموی خودش «بودوئن دو بورگ» رو با «تانکرد» و صد سوار به عنوان پیشاهنگ روانه بیت لحم کرد. این گروه کوچیک بعد از یک راهپیمایی در شب، در سپیده دم به بیت لحم رسید. مسیحان محلی هنگامی که اروپاییها رو شناختن، چیزی نمونده بود از شدت خوشحالی منفجر بشن! همه اونها اعم از یونانیها، سریانی و… صلیب و انجیل به دست، با خواندن آهنگهای مذهبی به استقبال صلیبیون رفتن.
تلاش برای تصرف دیوار
ده ماه قبل از این داستان، سپاه مصر اورشلیم رو از ترکها پس گرفته بود (که در مقاله «جنگ صلیبی یکم | از بوهمون سردار نیرنگباز تا عهدنامه بین مصر و صلیبیون» گفتیم)، حالا که صلیبیون داشتن به مصر نزدیک میشدن، مصریان با عجله شهر رو به حالت دفاعی درآوردن و با سپاه بزرگی که بخشی از اون رو سربازان سودانی تشکیل داده بودن، برای دفاع آماده شدن. بزرگان صلیبیون مناطق حمله رو بین خودشون تقسیم کردن:
«روبر دو نورماندی» در وسط، مقابل دروازه دمشق، «روبر دو فلاندر» در برابر «شهر نتردام دو فرانس کنونی»، «گودفروآ دو بویون» و «تانکرد» در بخش غربی رو به روی دروازه شهر «یافا» و قلعه و «ریمون دو سن ژیل» در جنوب و در کوه «صهیون» مستقر شدن. محاصره بسیار سخت و گرمای ماه ژوئن طاقت فرسا بود. با کمبود آب و آذوقه و بدون وسایل محاصره، چگونه میشد به همچین شهری حمله کنن؟ بالاخره چند کشتی که به بندر ژن اومده بودن، آذوقه و وسایل محاصره رو آوردن. «گیوم دو سابران» با چند گردان، با اونها ارتباط برقرار کرد و موفق شد نردبانهای غول آسا و برجهای متحرک چوبی بسازه که بتونه به بالای دیوار راه پیدا کنه.
در ۱۴ ژوئیه، حمله آغاز شد که در ابتدا نتیجهای نداشت، پادگانهای مصری وسایل مهیب آتش زا (مخلوطی از نفت خام با گوگرد که در کوزه ریخته میشه و سپس آتش زده و به طرف دشمن پرتاب میشه) در اختیار داشتن که به سوی برجهای متحرک پرتاپ میکردن و اونها رو آتیش میزدن. در بامداد ۱۵ ژوئیه حمله از سر گرفته شد، «گودفروآ» موفق شد برج چوبی خودش رو تا کنار دیوار شهر پیش ببره. او برای جلوگیری از آتیش گرفتن تیرهای چوبی، اونها رو با پوستهایی از حیوانات که تازه کنده بودن، پوشوندن. گودفروآ به اتفاق برادرش «اوستاش دو بولونی»، به بالاترین طبقه برج رفت.
تقریباً ظهر شده بود، گودفروآ تونسته بود پلی بین برج و دیوار برقرار کنه. بعد او با برادرش و دو شوالیه اهل شهر «تورئه» روی دیوار شهر رفتن. در همین حین تعدادی از نردبانها در جاهای مختلف جاگذاری کردن! تعداد زیادی سربازهای اروپایی از اونها بالا رفته و خودشون رو به بالای دیوار شهر رسوندن و بعد از مدتی کوتاه سراسر دیوار این بخش به دست صلیبیون افتاد. مصریها در همون لحظه به سمت مسجد الاقصی (معبد سلیمان) فرار کردن و در اونجا آرایش نظامی گرفتن.
جنگ صلیبیون با مصریها
تصرف مسجد، بعد از نبرد دیگری که بسیار سختتر بود صورت گرفت. تعداد کشته به قدری زیاد بود که خون تا قوزک پا میرسید!
«تانکرد» و «گاستون دو بئارن» به سوی عبادت گاه مجاور، قبه الصخره یا مسجد عمر دویدن و اونجا رو تصرف کردن. بسیاری از مسلمانان که در مسجد بودن، امان خواستن. تانکرد، جوانمردانه اون بینوایان رو تحت حمایت خود گرفت و برای حفظ جونشون، پرچم خود رو به اونها داد. بدبختانه در شب یا بامداد روز بعد، در موج دیگری از حملات اروپاییها، این پناهندگان قتل عام کرد. خشم سردار نورماند به خاطر توهینی که به پرچم او شده بود و به علاوه بریدن سر این اٌسرا، به این سردار چه از لحاظ معنوی و چه از لحاظ مادی زیان زیادی به او وارد کرد؛ زیرا میتونست در ازای آزادی اونها پولی خوبی به دست آورد.
حمله در بخش جنوبی از همه مشکلتر بود؛ زیرا «کنت دو تولوز» با مقاومت بیشتری روبرو شد. بعد از ظهر اون روز مدافعان معبد که اونجا رو ترک کرده بودن به اون سمت رفتن تا در قلعه پناه بگیرن، اما ریمون تونست وارد اونجا بشه. همزمان سپاهیان مصری هم در میان انبوهی از اروپاییهایی که از سمت شمال شرقی معبد، سرازیر شده بودن و گروهی که با ریمون از سمت جنوبی بالا میرفتن، گیر کرده بودن و هراسان و پریشان به دور خودشون میچرخیدن. ریمون به سوی برج داوود پیشروی کرد و فرماندار مصری به شرط اونکه قبول کنه و اجازه بده او و همراهانش از اونجا برن، تسلیم شد و ریمون به عهد خود وفا کرد و فرماندار مصری و افرادش رو با گروهی از صلیبیون تا «عسقلان» بدرقه کرد.
جنگ صلیبی یکم با همه داستانهایش به شکست مسلمانان و فتح اورشلیم ختم میشه، همون طور که در مقالات قبل گفته شد شهرهای زیادی از جمله انطاکیه و بیت لحم و شهرهای از ارمنستان بزرگ فتح شد و سر خیلی از ترکهای سلجوقی (در زمان امپراتوری سلجوقیان) بریده شد. صلیبیون با مصریها جنگیدن و بعد از اون همه کشت و کشتار توی بقیه شهرهایی که میخواستن مذاکراتی با صلیبیون انجام بدن ولی منصرف شدن و راه مقاومت رو در پیش گرفتن، به مزار عیسی (ع) که در جنگها آزاد کرده بودن رفتن و مراسمی مذهبی به جا آوردن و پس از مراسم مذهبی، «کنت دو فلاندر» و «کنت دو نورماندی» به اوروپا برگشتن تا فقط دو فرمانده «ریمون دو سن ژیل» و «گود فروآ» باقی بمونن و کم کم نوبت به اورشلیم میرسید. سرانجام با فتح اورشلیم و تأسیس پادشاهی، جنگ صلیبی یکم تموم شد، جنگی که با حمله اورپاییها شروع شد و با خیانت خلفای فاطمی به عباسیان و بستن پیمان نامه نظامی با صلیبیون برای فتح اورشلیم، شکست ترکان سلجوقی و مسلمانان کامل کرد، اما همین پایان آغازی برای جنگی طولانی بود.
منبع: «تاریخ جنگهای صلیبی» نویسنده: «رنه گروسه» ترجمه: «ولی الله شادان»