جنگ صلیبی یکم | از فرماندهان سپاهها تا شروع جنگ صلیبی یکم
بعد از اونکه گروههای مردمی که تلاشهای زیادی برای بدست گرفتن قدرت کردن، بخاطر رهبرهای نالایقشون شکست خوردن، یک سپاه منظم که اشرافزادهها نظم داده بودن به سمت اورشلیم به راه افتاد و… در پی اتفاقاتی جنگهای صلیبی بوجود اومد. با سوال دات آی آر همراه باشید تا با هم مقدمه و قسمتی از این جنگ ها رو بررسی کنیم.
گودفروآ
توی اون سپاه، فرماندهی گروه نظامی رو “گودفروآ دو بویون”، و فرمانده دوم اون رو”دوک لورن” یا “برابان” (دقیقا معلوم نیست) بر عهده داشتن. گود فروآ جنگجوی شجاعی بود که توی جنگ دوریه (شهری با اسم امروزیه اسکی) به سرعت و فقط با پنجاه شوالیه تونست اوضاع دشوار و ناگوار رو تغییر و به پیروزی علیه ترکها تبدیل کنه. اون مثل پسر عموهای خودش، که ساکن استان آردن فرانسه بودن، شکارچی ماهری بود. توی شهر کیلیکیا(با نام امروزیه چوکوروا) وقتی که به شکار رفته بود چیزی نمونده بود که یک خرس بزرگ اون رو بکشه ولی سرانجام خرس کشته شد. گود فروآ مثل مسیح ساده زیست بود، برای همین هم شیخهای عرب که برای احترام به چادر ساده و بدون پردش میرفتن، از مشاهده گود فروآ که روی زمین بدون فرش نشسته و به کیسه پر از کاه تکیه داده حیرت زده میشدن. از نظر مردم اون زمان، شخصیت نیرومند برادر و همرزم گودفروآ که به ترتیب “بودوئن” و “بوهمون دو تارانت” نام داشتن رو نداشت، ولی حقیقت این بود که رفتارهای پسندیده اخلاقیش باعث شد که بین همه اشراف خوش رفتار به نظر بیاید، همین باعث شد که در پیروزی نهایی اون رو شاه اورشلیم آزاد شده صدا بزنن.
هوشمندی گودفروآ در زمان عبور از مجارستان معلوم شد. اهالی مجارستان که هنوز بد رفتاری و غارت کردنهای گروه “صلیبیون” رو فراموش نکرده بودن و بخاطر اون سخت عصبانی شده بودن. در این شرایط گود فروآ با پادشاه مجارستان مذاکرهای کرد و سپاه بدون هیچ اتفاقی از مجارستان عبور کرد. بعد از ورود به سرزمین “بیزانس” روابط به صورت پیچیدهای در اومد، البته علت اون هم فقط اختلافهای مذهبی بین “یونانیهای ارتودوکسی” و صلیبیون کاتولیک نبود!
“الکسی کومه نن” و امپراطوری بیزانس
“الکسی کومه نن” امپراتور بیزانس که یکی از باهوشترین سیاستمدارهای اون زمان بود، لب مرز از سپاه گود فروآ با ادب و مهربانی فراوان استقبال کرد و در زمان عبور از خاک یونان تامین تدارکات رو بر عهده گرفت، حتی زمانی که تعدادی سرباز از کنترل سربازهای دیگه خارج شدن و شهر “سلیم بریا”(واقع در کنار دریای مرمره)، در غرب قسطنطنیه رو غارت کردن، امپراتور بدون ابراز خشم، گود فروآ(که تا اون زمان اونجا نبود و توی ۲۳ دسامبر ۱۰۹۶ به اونجا رسیده بود) رو به اردو زدن در بیرون پایتخت دعوت کرد. اما قطعا اگر “الکسی کومه نن” به این خوبی از صلیبیون استقبال کرد هدفش بهره برداری از جنگ برای پس گرفتن استان های اِشغالی آسیای صغیر، سوریه و فلسطین، مثل اورشلیم که در گذشتهای نه چندان دور تسخیر شده بود و یا “نطاکیه” و “اِدِس” تا چند وقتی پیش جز امپراطوری بیزانس بودن. همه سیاسیت های الکسی کومه نن که گاهی به صورت تحسین و تعریف، و گاهی با مخالفت به صلیبیون نشان داده میشد، فقط یک هدف داشت و اون هم به خدمت گرفتن صلیبیون در راه اجرای هدفهای خودش بود، به همین دلیل بود که بدون صبر کردن از گود فروآ در خواست کرد تا سوگند وفاداری یاد کنه، ولی گود فروآ از قبول این درخواست خودداری کرد، دلیلش این بود که شاهزاده امپراطوری آلمان بود و به اطاعت از پاپ راهی جنگ شده بود. در انتها الکسی کومه نن ارسال تدارکات برای سپاه رو قطع کرد و به اردوگاهش حمله کرد. گود فروآ برای جنگ با مسیحیان به اونجا نرفته بود در نتیجه تصمیم گرفت تسلیم بشه و خودش رو فدای منافع صلبیون کنه.
روز بعد گود فروآ با تشریفات باشکوه وارد کاخ امپراتوری “بلاشرن” شد و توی تالار بزرگ جلو امپراتور زانو زد و سوگند وفاداری یاد کرد و متعهد شد که همه سرزمین های بیزانس رو که ترکها تسخیر کرده بودن، بعد از تصرف، به امپراطوری پس بده، بعد از اینکه سوگند یاد کرد، الکسی اون توی آغوش گرفت و هدایای گرانبهای مثل هدیه پدر به پسر به اون داد.
در این بین بود که گروه دوم صلیبیون، “نور مانده های(نام یک قبیله) جنوب ایتالیا” به فرماندهی “بوهمون دو تارانت” در “اپیر” پیاده شدن. میدونیم این سپاه صلیبیون با الکسی کومه نن درگیری های طولانی داشت. اونها از سال ۱۰۸۱ تا ۱۰۸۵ با هم درجنگ بودن و بوهمون همون کسی بود که پونزده سال پیش با پدرش(که روبرگیسکار نام داشت)، به بیزانس حمله کرده و بخشی از مقدونیه رو تصرف کرده و قسطنطنیه رو توی بُحران فرو برده. به همین دلیل، بعد از انتشار خبرش توی قسطنطنیه، مردم به شدت نگران شدن. دلیل نگرانی مردم این بود که میترسیدن به بهانه جنگ صلیبی، این دشمنهای سابقهدار باز هم غارتشون کنن و بهشون آسیب برسونن. با در نظر گرفتن شخصیت بوهمون، میتونیم به خوبی علت نگرانی بیزانسیها رو درک کنیم، بوهمون مثل فرزند وفادار کلیسای کاتولیک بود، ولی با جاه طلبی زیاد و کاملا بدون دلسوزی و ملاحظهکاری. برخلاف انتظار همه و برخلاف انتظار گود فروآ که برای سوگند خوردن بوهمون خیلی سخت گیری کرده بود، بوهمون با زرنگی، بدون صبر کردن، برای همه درخواستهایی که ازش شده بود، قول همکاری داد و همه تعهدات رو فورا قبول کرد.
“بوهمون دو تارانت” و “دوتلوز ریمون دوسن ژیل”
برای بوهمون یک سوگند در مقابل مالکیت چند استان توی آسیا، با فرمانروایی ظاهری امپراطوری بیزانس، چیز زیادی نبود. با این رفتار غیر منتظره، اهالی بیزانس که در آغاز، بدفکر بودن و باور نمیکردن، دیدن که بوهمون، بقیه صلیبیون رو به خدمت امپراتوری الکسی فرا میخونه. حتی صلیبیون تازه کار که زیر فرماندهی “کنت دوتلوز ریمون دوسن ژیل” از شمال ایتالیا، صربستان و مقدونیه گذشته بودن و توی آوریل ۱۰۹۷ به قسطنطنیه رسیده بودن رو توی صف همراهانش آورد. ریمون دوسن ژیل شخصیت پیچیده ای داشت. اخلاقش متغیر بود، ولی نهایتا از چارچوب عادی خارج نمیشد. البته از نظر نظامی در مورد عقایدش نظرهای مختلفی وجود داره، چون از جنگی به جنگ دیگه رفتارش رو تغییر میداد، برای مثال بعد از اون که توی نخستین جنگ صلیبی شجاعت فراوونی نشون داد، توی نبرد انطاکیه درسال ۱۱۰۱ میلادی، ترسو شد و بعد از ترک سپاه خودش، شبونه فرار کرد. البته این رفتاری بود که هرگز “گود فروآ” و “بوهمون” از خودشون نشون نمیدادن! ولی در عوض توی لبنان، در زمان محاصره شهر طرابلس، به تنهایی رفتار خوب و باشجاعتی داشت. ریمون میخواست که فرمانده اصلی باشه. پاپ دور اندیش، “اوربن دوم” از این ایمان و شجاعت ریمون تقدیر کرد، ولی از ترس اینکه بقیه اشرافزادهها شخصیتی رو که روحانی نباشه رو قبول نکنن، مقام فرماندهی رو که ریمون شدیدا بهش علاقه داشت رو بهش نداد و برای ایجاد هماهنگی بین فرماندههای مختلف، فرماندهی رو به اسقف(به معنای کشیش ارشد) فرزانه با اسم “آدرما دو مونتی” سپرد. نگرش و ایمان ریمون باعث شد که ناراحتی خودش رو آشکار نکنه، بلکه برعکس، ایده مذهبی شوقش رو برای دفاع از ایمانش زیاد کرده بود. به همین دلیل بعد از رسیدن به قسطنطنیه، بیپرده گفت که سوگندی برای وفاداری الکسی کومه نن نمیخونه.
بعد از ریمون، گروههای دیگهای از صلیبیون فرانسه هم اومدن.”کنت هوگ دو ورمان دو” برادر “فیلیپ اول پادشاه فرانسه”، بعد از ریمون رسید و برای عهدنامهای بین فرانسه و بیزانس وساطتت کرد، ولی بعد از نبرد “انطاکیه” از لشکرکشی خسته شد و قبل از تسخیر اورشلیم به فرانسه برگشت. “کنت اتین دو بلووآ” زودتر از برادرشاه از جنگ خسته شده بود، ولی جریمه این ضعف رو با مراجعه به شهر ارض مقدس و مرگ قهرمانانه خودش پرداخت کرد. برعکس “کنت نورماندی”، “روبر کورت هس” که پسر گیوم فاتح بود به همراه “کنت روبر دوم”، لشکرکشی رو تا آخر همراهی کردن و بارها ارزش بالای نظامیشون رو نشون دادن. صلیبیون بعد از رسیدن به آسیای صغیر بنا بر پیمانی که با الکسی کومه بسته بودن، در ماه مه ۱۰۹۷ جنگ مقدس رو با کمک بیزانسیها، با محاصره شهر “نسیه” شروع کردن.
آغاز جنگ صلیبی یکم
این هدفی کاملا مشخص بود: نیسه، که شونزده سال پیش توسط ترک ها از امپراتوری بیزانس جدا شده بود، به صورت پایتخت سلطان سلجوقی آسیای صغیر در اومده بود، که دامنه فرمانرواییش تا رشته کوههای “طوروس” دریای مدیترانه ادامه داشت؛ برای رسیدن به سوریه باید سرتاسر اون مسیر طی میشد. همکاری دلیرانه فرنگیها، همراه با تجهیزات محاصره بیزانس ها، به همراه کشتیهای بیزانسی که از سمت دریاچه “آسکانی یوس” به شهر حمله کردن، باعث تسلیم شهر نیسه شد. درست زمانی که سپاه فرنگ آماده حمله پایانی به شهر بود، فرماندههای ترک، شهر رو به بیزانسی ها تسلیم کردن (۲۶ ژوئن ۱۰۹۷). بعد از سقوط شهر نیسه، صلیبیون از شمال غربی به سمت جنوب شرقی حرکت کردن؛ یعنی کوتاهترین راه بین دهانههای “بسفر” و “دردانل” متعلق به دریای سیاه بود تا سوریه رو پیش گرفتن، طی کردن این مسیر، خیلی سخت و خسته کننده بود. “فلات آناتولی”، یک دشت بیآب و شورهزار فراوون بود و تامین آذوقه سپاه کار سختی بود. برای عبور از اونجا سپاه صلیبیون دو بخش شد که فرماندهی یکی از اونها با “بوهمون” و برادزادش “تانکرد” و “روبرت کورت هس”و سپاه دیگه با “گود فروآ دو بویون” و “ریمون دو سن ژیل” بود. تُرکهای آسیای صغیر، که همه نیروهای خودشون رو به دست “سلطان قلیچ ارسلان سلجوقی” سپرده بودن، ازش خواستن تا از تقسیم سپاه صلیبیون بهره برداری کنه، و با این هدف در بامداد اول ژوئیه، توی بلندی دوریله، دسته جمعی بر سپاه بوهمون حمله کردن. حمله به قدری ناگهانی بود که بوهمون، در حال حرکت غافل گیر شده بود و فقط تونست سپاه خودش رو جمع کنه تا بتونه در برابر حمله سوار نظام ترک، که قصد داشت اونها رو محاصره کنه، پایداری کنه.
سوارهای ترک با انجام دادن تدبیرهای نظامی بزرگهای خودشون، به نوبت تا فاصله یک تیر راس به دشمن نزدیک میشدن، بعد از اون تیرهای خودشون رو به سوی صلیبیون رها میکردن و به سرعت عقب نشینی میکردن تا گروه دیگه بتونن این تیراندازی رو ادامه بدن. فرنگیها از این بارون تیر صدمه فراوون میدیدن، نمیتونستن با سوار نظام خودشون حمله کنن، چون ترکها هر بار به سرعت فرار عقب نیشینی می کردن و نورمانده ها (یکی از قبلیهها) که تلفات زیادی دادن، با شجاعت و پایداری، مقاومت میکردن، به هر حال چیزی نمونده بود که صلیبیون در اولین برخورد با سپاه دشمن تلفات زیادی بدن ولی بوهمون قبل از اونکه کاملا محاصره بشه موفق شد تا بار دیگه با سپاه فرنگ تماس بگریره و اونها رو از خطر آگاه کنه!
منبع: «تاریخ جنگهای صلیبی» نویسنده: «رنه گروسه» ترجمه: «ولی الله شادان»