تاریخ

روایت کوروش: از تسخیر مستعمرات یونانی تا مرگ

بعد از اون همه داستان هایی که توی مقاله، “کوروش کبیر از کودکی تا فتح لیدیه” گفتیم، حالا نوبت به ادامه تسخیرات کوروش تا مرگش میرسه. با سوال دات آی آر همره باشین.

تسخیر مستعمرات یونانی

وقتی پارسی ها لیدیه رو فتح کردن یونانی ها خیلی ترسیدن چون دولت پارس خیلی قدرتمند شد، از لحاظ تشکیلات و تمدن و… با دولت های یونانی تقاوت داشتن. از طرفی کوروش قبل از سقوط “سارد” به یونانی ها دستور داده بود که باهاش متحد بشن اما یونانی ها این در خواست رو رد کردن. 

یونانی ها سفیری رو نزد کوروش فرستادن و اون سفیر در خواست کرد که قرارداد پادشاه لیدیه

رو تجدید کنه. کوروش جوابی نداد و بجای پاسخ یک مثل رو براشون گفت:

«نی زنی به لب دریا نزدیک شد و با خود گفت اگه نی بزنم بی شک این ماهی ها خواهند رقصید. نی زن نشست و مدتی نی زد و اثری از رقص ماهی ها ندید، پس توری برداشت و انداخت توی آب و وقتی دید ماهی ها گیر افتاده و می رقصن و می افتند گفت الان بیهوده می رقصید ، باید زمانی می رقصیدید که من نی می زدم.»

کوروش این مثل رو تعریف کرد تا به یونانی ها بگه زمان تقاضا اونها گذشته و دیگر دیر شده. کوروش اینگونه مستعمرات رو فتح کرد: اول با شهر بزرگ “میلت” (یکی از مستعمرات یونانی ها بود) کنار اومد و قراردادی رو که اون شهر به پادشاه “لیدی” داده بود رو امضاء کرد و بعد از متحد کردن این شهر با خودش، تمام شهر های یونان آسیای صغیر به علاوه جزایر یونانی از قبیل “لسبوس” و “خیوس” و چند جزیره دیگه رو فتح کرد. بعضی از مستعمرات یونانی به “اسپارتمتوسل شدن و اسپارت (دولت یونانی) سفیری به پیش کوروش فرستاد که کوروش رو تهدید کنه و سفیر به کوروش گفت اگر با یونانی ها بد رفتاری بشه دولت اسپارت تحمل نمی کنه.

کوروش پس از شنیدن حرف های سفیر اسپارت، گفت: «من از مردمی که در میدون جمع میشن تا با قسم خوردن به همدیگه دروغ بگن اصلا بیمی نداشتم و اگر زنده بمونم کاری می‌کنم که به جای حرف از یونانی ها از بیچارگی خودتون بنالین.»

باید در نظر داشت که کوروش پس از فتح سارد پایتخت لیدیه پس از مدت کمی به ایران رفت و فتح

تسخیر مستعمرات یونانی در آسیای صغیر رو به سردارانش واگذار کرد و در سال ۵۴۵ق.م. تمام

آسیای صغیر رو فتح کرد و برای هر شهری یک حاکم منصوب کرد.

تسخیر ممالک شرقی

سرعت عملیات جنگی و فتح در “لیدیه”  مجالی به بابل و مصر برای تجهیزات نداد، حالا بابل و مصر در این فکر بودن که کوروش در اولین اقدام به کدام کشور حمله می کنه؟

بابل و مصر بسیار وحشت کرده بودن ولی کوروش فوراً به بابل حمله نکرد و ترجیح داد به سرزمین های شرق پارس و ماد لشکر کشی کنه. شرح جنگهاش در شرق رو نمی‌دونیم همین قدر معلومه که جنگ کوروش در شرق ۸ سال طول کشید و کوروش از طرف شمال تا رود سیحون پیشرفت و شهری به اسم خودش ساخت (در زمان اسکندر به این شهر میگفتن دور ترین شهر کوروش)

پس از فتح شمال به طرف شرق تا حدود رود سند رفت و بعد حکومتش رو با ثبات کرد و بعد به فکر لشکر کشی به بابل افتاد. اما بعضی از محققین بر این فکر هستن که لشکرکشیش به طرف شمال و شرق بعد از تسخیر بابل بوده.

فتح بابل

 گرفتن بابل کار آسونی نبود چون که بابل دژ های بلند و مستحکمی داشت به هرحال کوروش خواست این شهر رو بگیره. در بابل “بخت النّصر” در ۵۶۱ق.م. مرده بود و پس از مرگش، در شیش سال سه نفر حاکم شدن ، تا سال ۵۵۵ق.م. روحانی های بابل، تاجری به اسم “نبونید” رو بر تخت نشوندن.

نبونید فردی بود که از مملکت داری هیچی نمی دونست و فردی نبود که بابل رو حفظ کنه و علاقه زیادی به علم آثار عتیقه در خرابه های معابد قدیمی داشت.  روایت هرودوت درباره اسارت نبونید (به صورت خلاصه):

«نبونید با پارسی ها جنگ کرد و شکست خورد و با عده زیادی از سربازانش به بابل فرار کرد و “نبونید”، “بلتشتر” رو فرمانده کل سپاه بابل منصوب کرد. گرفتن شهر با حمله محال بود ولی کوروش نمی تونست شهر رو محاصره کنه چون بیشتر مردم بابل کشاورز بودن و زمین ها کشاورزی داخل استحکامات بود و محاصر خیلی طول می کشید و ممکن بود تدارکات تموم بشه.

کوروش ابتدا دستور داد رود فرات رو از مسیر تغییر مسیر بدن تا سطح آب محل گذر قدیم کم بشه و بشه که از طریق رود وارد شهر بابل شد (۵۳۸ق.م.) ولی در شهر کشت و کشتار نشد و کوروش با کمال مهربانی با اهالی رفتار کرد. طبق منابع بابلی، نبونید مجسمه “ربّ النوع”)اور) رو به بابل آوورد  و پیروان”بل مردوک” الهه بابلی ها رو از ناراحت کرد. اینها پیروان مردوک با کوروش قرار گذاشتن و اون وقتی که “دیاله” و دجله نسبتاً کم آب بود ، مسیر این دو رود رو بعوض کرد و در محوطه ای بین شهر بابل و سد بخت النَّصر واقع بود، وارد شد و به طرف شمال حرکت کرد و ارتباط سپاه بابلی ها رو با شهر بست و اونها رو شکست داد.

پس از شکست ارتش بابل،”گئوبرو” سردار کوروش بدون جنگ از طرف جنوب وارد بابل شد و پادشاه بابل تسلیمش شد، کوروش در معبد بزرگ بابل مراسم تاج گذاری رو برگزار کرد.

کوروش برای بدست آوردن قلب مردم بابل بیانیه ای داد که عینش بیانیه در حفاری ها بدست اومده، در این بیانیه کوروش‌کبیر خودش رو  خادم “مردوخ” (مردوک) که خدای بزرگ بابلی هاست خوند، از سخنان پیغمبران بنی اسرائیل معلوم شد که علاقه ملت بابل به کوروش فوق العاده بوده.

کوروش پس از فتح بابل، شامات‌ و” فنقیه” به ایران رفت و به مشرق لشکرکشی کرد که اطلاعاتی از اون نیست ولی در سال ۵۲۹ق.م. مُرد، در مورد مرگ کوروش روایت های زیادی هست.

بعضی ها در مورد مرگ کوروش گفتن به مرگ طبیعی مرده ولی هرودوت و بعضی دیگه از مورخین گفتن کوروش به قتل رسیده.

روایت کشته شدن کوروش

هرودوت میگه: «توی جنگ با “ماساژات” (قومی که در بین دریای خزر و دریاچه آرال بودن) کشته شد. شرح مرگش اینه که کوروش از ملکه ماساژت ها خواستگاری کرد و ملکه جواب توهین آمیزی داد، تا اعلام جنگ شد. بعد از مدتی پسر ملکه در این جنگ اسیر شد

و خودش رو کشت. در جنگ بعدی کوروش زخم برداشت و مُرد و ملکه با تدبیری دستور داد سرش رو از تنش جدا کنن و توی طشتی پر از خون بندازن و پیشش بیارن. ملکه به سر گفت: «تو که از خونخواری سیر نمیشی حالا از این خون بخور تا سیر بشی».

“برُس” گفته اون در جنگ با “عشیره دَها” (یکی از عشایر سکائی) در حوالی گرگان کشته شد. “کتزیاس” میگه در جنگ با سکاها زخم برداشت و مرد. بدنشو توی پاسارگاد دفن کردن.

منبع: تاریخ ایران از عهد قدیم تا انقراض قاجاریه  نوشته حسن پیرنیا _عباس اقبال آشوری

برچسب ها
افسانه کوروش روایت روایت کوروش روایت کوروش: از تسخیر مستعمرات یونانی تا مرگ کوروش فرمانروایی کوروش کوروش کوروش بزرگ کوروش کبیر هخامنشیان

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن