بعد از عاشورا | از بیعت نکردن امام تا ورود اسیران به کوفه
پس از مرگ معاویه (لعنت الله علیه)، پسرش یزید (لعنت الله علیه) در نیمه دوم سال ۶۰ هجری خلیفه شد و این شروعی بر پایان سلطنت امویان شد، زیرا یزید آشکارا شراب میخورد و حدود الهی رو رعایت نمیکرد، یزید برای تثبیت کردن سلطنت خود به دنبال بیعت گرفتن از حسین بن علی (علیه السلام) و عبدالله بن زبیر بود که یزید دستور داده بود اگر بیعت نکردن سرشون رو بفرستن که هیچکدوم از این دو نفر بیعت نکردن. عبدالله بن زبیر همون شب به سمت مکه رفت و در مکه سکنی گزید. علت اینکه حکم یزید ملعون اجرا نشد این بود که استاندار مدینه اون رو اجرا نکرد زیرا اون به خوبی میدونست قاتل امام حسین (علیه السلام) توی روز رستاخیز از بخشش خدا بینصیب میمونه و وقتی مروان علت این تَمرّد رو پرسید او از اعتقادش به روز رستاخیز گفت.
امام به مکه رفت و بعد به در خواست کوفیان به سمت کربلا رفت، یزید وقتی از اوضاع کوفه مطلع شد به فکر تعویض حاکم کوفه افتاد و سرانجام «عبیدالله بن زیاد» رو که حاکم بصره بود، به کوفه منتقل کرد تا اوضاع کوفه رو سر و سامون بده و مخالفانش رو سرکوب کنه و علت انتخاب عبیدالله توسط یزید این بود که عبیدالله، حاکم بصره سفیر امام که نامش سلیمان بود رو گردن زد و تنش رو روی دار آویزون کرد و بعد هم سریع خودش رو به کوفه رسوند و تمام مخالفان یزید ملعون رو اعدام یا زندانی کرد!
حوادث عاشورا در کربلا(۶۱ هجری قمری)
سرانجام عبیدالله بن زیاد ملعون در حالی که نگذاشت خبر مرگ «مسلم ابن عقیل» (سفیر امام حسین (ع) که برای مطمئن شدن از اینکه کوفیها به امام علاقهمندن و قصد قیام دارن به اونجا رفته بود) و حوادث کوفه به امام برسه به «عمر سعد» که تشنه پادشاهی ری بود با وعده اجابت این رویای بزرگ، به جنگ با حسین بن علی (علیه السلام) فرستاد و زمانی که امام از مرگ مسلم مطلع شد، دیگه دیر شده بوده و سرانجام در دهم محرم الحرام سال ۶۱ امام حسین (علیه السلام) همراه با ۷۲ تن از یاران با وفایش بشاهدت رسیدن. بعد از این اتفاق لشکر عمر سعد برای غارت کاروان امام حمله ور شدن و خیمهها رو آتش زدن و بر جسد شهدا اسب تاختن.
پس از جنگ عاشورا
بعد از اینکه لشکریان عمر سعد اموال رو به تاراج بردن و خیمهها رو آتش زدن، زنها و فرزندان رو اسیر کردن. آفتاب روز جمعه دهم محرم غروب کرد و شب رسید، حال زنها و کودکان کاروان امام رو میشد فهمید که چجوری بود، توی اون شب اونها تمام مردان خود رو از دست داده بودن و اموالشان رو غارت کرده بودن و حالا باید بر زمین خشک بشینن و بخوابن. آینده برای اسیران نامعلوم بود و هیچکس نمیدونست که چه اتفاقی قراره در آینده بیوفته. اون شب بچهها به خاطر اتفاقهای روز دهم و غارت کاروان، گرسنگی رو فراموش کردن و نتونستند چیزی بخورن.
روز بعد، بچههای کوچیک از مادرهاشون غذا میخواستن ولی کسی چیزی نداشت تا که به بچهها بدن. اون شب بچهها روی دامنهای مادرهاشون خوابیدن ولی مادرها نتونستن روی زمین خشک بخوابن چون یک عمر روی بستر استراحت میکردن. عمر بن سعد ملعون بعد از به شهادت رساندن امام حسین (علیه السلام) بسیار عجله داشت تا و گزارش اتمام مأموریتش رو به حاکم عراقین (عبیدالله بن زیاد) بده و زودتر به مقر حکومت خودش بره توی ایران بره و طبق وعده، پادشاه سرزمین ری بشه. اسیرها، زنها و بچههای خردسال و بزرگ بودن و بین اونا مردی غیر از علی بن حسین (امام زین العابدین)-علیه السلام- نبود که ایشون هم بر اثر بیماری، بسیار ضعیف شده بود.
بعد از اینکه سر امام حسین (علیه السلام) رو از بدنش جدا کردن و بر نیزه زدن تا همه اون رو تماشا کنن. در سندهای مورخین اومده که سرهای بریده مدام در مقابل چشم اسیران قرار میدادن و اونها سر عزیزان خود رو بر سر نیزه میدیدن، اما واقعیت اینه که نمیتوانستن سرهای بریده رو بر نیزه بزنن چون حمل سر بریده روی نوک نیزه برای سواری که اون رو حمل میکرد سخت بود. سر بریده رو اعراب بادیه داخل کیسه با خودشون حمل میکردن تا حملشون آسونتر باشه و فقط وقتی سر بریده رو روی نوک نیزه میزدن و اونو بلند میکردن که میخواستن مردم اونها رو ببینن.
ورود اسیران به کوفه
روزی که اسیرها وارد کوفه شدن روز شونزدهم یا هفدم محرم بود، قبل از ورود اُسرا به کوفه، با راههای مختلف (از جمله طبل و جار زدن و…) به مردم کوفه اطلاع داده بودن که برای تماشای اسیرها بیاین. طبق معمول اونهایی که برای دیدن اسیرها اومده بودن به چند دسته تقسیم میشدن. بعضی از این افراد که در جامعه امروزی و دیروزی حضور دارن و تفریحشون تماشای بدبختی دیگرانه، اومده بودن تا اسارت و بدبختی اسیرها رو تماشا کنن و طبق معمول هنگام عبور اسیران از مقابلشون به اونها دشنام میدادن. دسته بعد، از طرفداران امام حسین بودن که از ماجرای عاشورا خبر نداشتن و بعد از اینکه سپاهیان عراق برگشتن، چگونگی وقایع روز دهم محرم به اطلاع طرفداران حسین (علیه السلام) رسید به طوری که هر سوار اونچه که دیده و شنیده بود تعریف کرد و اونقدر نقل کردن که هیچکسی در کوفه از ماجرای عاشورا بی اطلاع نموند
منبع: کتاب «امام حسین و ایران» نویسنده: «کورت فریشلر» ترجمه و اقتباس: «ذبیح الله منصوری»