جنگ صلیبی یکم | از شروع جنگ صلیبی یکم تا شکست صلیبیون در رود اورونت
در قسمت اول از جنگ های صلیبی که “جنگ صلیبی یکم | از فرماندهان سپاهها تا شروع جنگ صلیبی یکم“نام داشت، خوندیم که صلیبیون در حال گذشتن از مسیر “بسفر” و “داردنل” بودن و به سمت سوریه میرفتن و سپاه رو دو تکه کردن، بوهمون که فرمانده قسمتی از سپاه صلیبیون بود با سپاه ترکها درگیر شد، و در حال شکست بود که با قسمت دیگه سپاه تماس گرفت.
کمکهایی که از تکه دیگر سپاه رسید
پس از تماس بوهمون با سپاه دوم، فرماندهان بخش دوم سپاه به کمک بوهمون اومدن. اول “گود فروآ دو بویون” فقط با پنجاه شوالیه رسید و بقیه سپاه به فرماندهی “برانسون” از پشت سر او رسیدن، در همون هنگام “هوگ دو ورمادوا” هم به میدون نبرد رسید و بعدش هم افراد “آدمار دومونتی” و “ریمون دوسن ژیل” خودشون رو رسوندن، این کمک رسوندنها به نحوهای گذشت که در ساعت دو بعد از ظهر همه وارد میدون جنگ شده بودن. رسیدن نیرو هایی از کشورهای دیگه باعث میشه که از نظر تاکتیکی میدون جنگ درگیری بیشتری داشته باشه؛ به علاوه، “آدمار دومونتی” از پشت ارتفاعات طولانی، خودش رو به جناح چپ ترکها رسوند. گود فروآ هم از همین روش استفاده کرد و به جناح راست ترکها حمله کرد و “کنت دو فلاندر” و “هوگ دو ورمادوا” هک از همون سمت حمله کردن. بالاخره ترکها که بر اثر حملات سنگین سوارها در حال محاصره و نابودی بودن به فرار رضایت دادن و حتی اثاثیه و اموال خودشون رو جا گذاشتن.
جنگ صلیبی و ادامه حرکت صلیبیون
بعد از نبرد “ملازگرد” و اسارت امپراطور بیزانس توسط ترکها توی سال ۱۰۱۷ میلادی، نیرو ترک روی سمت غرب تسلط داشتن؛ اما روز اول ژوئیه ۱۰۹۷ به جهان اعلام شد که نیروی قدرتمندی بوجود اومده و اسم اون نیرو اروپاییها است، در نبرد “دوریله” به قدری شکست خوردن که دیگه خاطره نبرد ملازگرد رو از بین برد. بعد از پیروزی بر سپاه ترکها، باید بر شرایط سخت جغرافیایی دشت وسیع آناتولی هم که رشته کوههایی با راههای بسیار خطرناک داشت رو قطع میکرد و آب اون به صورت مرداب بود، پیروز میشدن. صلیبیون از اونجا در ماه ژوئیه گذشتن، دمای هوا به طور متوسط ۲۶ درجه بود. در برابر لشکر اروپاییها، ترکها همه جا رو ترک کرده و به صورت متروکه در آورده بودن. پایتخت ترکها بعد از سقوط “نیسه”، شهر قونیه بود. صلیبیون تصمیم گرفتن اونجا رو فتح کنن؛ اما زمانی که به اونجا رسیدن، شهر رو کاملا خلوت و بدون هیچ نوع مواد خوراکی پیدا کردن. بعد از عبور از “ارگلی” هر چقدر بیشتر به ناحیه کوهستانی و جنگلی “طوروس” و “آنتی طوروس” نزدیک میشدن، منطقه آبادتری پیدا میکردن. این حقیقت داره که صلیبیون، بعد از گذر از تنگههای این “کوهستان شیطانی” با مشکلات زیادی روبرو شدن، در نیمه سپتامبر، صلیبیون برای راحتی حرکت به چند دسته تقسیم میشدن. “تانکرد”، برادر زاده بوهمون و “بودوئن دو بولونی”، برادر گودفروآ، با افراد خودشون وارد “جلگه سیلیسی” شدن؛ در حالی که بخش عمده صلیبیون، کوه های آنتی طوروس رو توی شمال خاوری ناحیه “کاپادوس” باستانی “قیصریه” دور زدن و طی این در راه صلیبیون به متحدین غیر منتظره، یعنی ارامنه (ارمنیها) برخوردن.
به هنگام تسخیر ارمنستان بزرگ توسط ترکها که در ۱۰۷۱ میلادی اتفاق افتاد، بخشی از ساکنان ارمنی اون سرزمین برایرهایی ازسلطه ترکهای مسلمان به سوی ”کاپادوس” و ”سیلیسی” فرار کردن و عدهای از این جمعیت تا ناحیه “اِدِس” پیش رفتن و توی “جزیره” که شمال سوریه واقع هست سکونت یافتن. تانکرد و بودوئن، پس از رسیدن به سیلیسی، بیشتر از همه از این کمکها بهرمند شدن. ارامنه ساکن طوروس، علیه پادشاه ترک، با صلیبیون پیمان دوستی بستن و ترکها از ترس اونها، از اونجا فرار کردن. باز هم ارامنه بودن که در “آدنا” از تانکرد استقبال کردن و دروازه های شهر مامیسترا “می سیز کنونی”رو به روی اونها بازکردن (سپتامبر ۱۰۹۷ م). بودئن و تانکرد بر سر مالکیت سیلیسی دعوا کردن و مخالفت اونها مانع تصرف کامل این استان شد. بقیه صلیبیون از طرف شمال خاوری آنتی طوروس تا قیصریه رو دور زدن و به سوی “ماراش” حرکت کردن و در طی راه، همه جا با استقبال گرم ارامنه روبرو شدن. در ۱۶ اکتبر، ماراش رو ترک کردن و وارد سوریه شدن. در ۲۱ اکتبر بوهمون که پیشرو دیگران بود، به “انطاکیه” رسید، به هنگام رسیدن صلیبیون، انطاکیه به امیری ترک به نام “یاقی سیان” تعلق داشته که تحت فرمان “رضوان سلجوقی” سلطان حلب، بر اونجا حکم میروند. انطاکیه قرون وسطا با چهارصد برج و قلعه بسیار پهانورش که از سوی غرب به وسیله رود “اورونت” و از سوی خاور به وسیله “کوه پیوس” و از سوی شمال به وسیله یک رشته مرداب محافظت میشد، یکی از مستحکم ترین شهرهای شرق زمین بود. وسعت این شهر به اندازهای بود که صلیبیون از محاصره موثر اونجا چشم پوشی کردن و در آغاز تنها به مراقبت از بخش شمال غربی پرداختن و اردوی خودشون رو در اونجا بر پا کردن.
پادگان شهر میتونست از طریق کوهها با سوریه اسلامی در تماس باشه و تدارکات مورد نیاز شهر رو از این راه تامین کنه و این در حالی بود که در اردو صلیبیون، قحطی داشت آغاز میشد؛ اما از بخت خوش محاصره کنندگان صلیبی، نیروهای ترک بر اثر دعوای داخلی خودشون رو فلج کردن. یاقی سیان، امیر انطاکیه، با همسایه و فرمانروایی خود، “آلپ رضوان” سلطان حلب، روابط بدی داشت. به علاوه این، آلپ رضوان هم با برادر خودش “دقاق”، شاه دمشق مخالف بود، در نتیجه شهر محاصره شده نمیتونست اون طور که باید از خودش دفاع کنه. اهالی دمشق اولین کسانی بودن که به حرکت در اومدن اما با کشتیهای بسیار زیاد صلیبیون به فرماندهی بوهمون و “کنت دو فلاند” که در اون نواحی مراقبه بودن، مواجه شدن و به عقب نشینی کردن. یک ماه بعد اهالی حلب سعی کردن محاصره انطاکیه رو بشکنن اما بوهمون میان رود “اورونت” و انطاکیه کمین کرده و منتظر بودن. انتخاب این موضع، بسیار زیرکانه بود، زیرا سواران ترک نمیتونستن به تیراندازی و چرخشهای سریع و معمول خودشون بپردازن و ترکها به ناچار به نبرد تن به تن توی تنگه روی آوردن و زیر فشار حملات سنگین سواره نظام صلیبیون، به سختی شکست خودن.
منبع: «تاریخ جنگهای صلیبی» نویسنده: «رنه گروسه» ترجمه: «ولی الله شادان»