بعد از عاشورا | از امامت حضرت سجاد تا خطبه حضرت زینب
در مقاله قبل که «بعد از عاشورا | از ورود به شام تا کمکهای سهل بن سعد» نام داشت گفتیم که چند روزی بود که به اسیران میگفتن امروز به مقالات یزید میرویم و هر دفعه این اتفاق نمیافتاد؛ همچنین گفتیم که سهل بن سعد کمکهای فراوانی به اسیران کرد و برای معالجه امام سجاد (ع) پزشکی آورد. این مرد هر روز برای حضرت زینب و بقیه افراد خوراک میآورد و بهشون کمک میکرد.
چه کسی امام بعدی است؟
اون روز اسیران یقین داشتن که اونها رو از کاروانسرا خارج میکنن و به نزد یزید بن معاویه ملعون خواهند برد، اما در اون روز یزید وقتی بیدار شد نزدیک غروب بود. دلیل این تأخیر در بیدار شدن این بود که دیشب تا صبح عیش و نوش کرده بود و به همین علت تقریباً غروب بیدار شد برای همین در اون روز هم نتونست اسیران رو ببینه، البته اسیران هم چندان علاقه به ملاقات با یزید ملعون نداشت. در اون روز هم سهل بن سعد ساعدی برای اسیران غذا آورد؛ حضرت زینب نمیخواست سهل توی خرج بیوفته و با پول خود برای اسیران غذا تهیه کنه، حضرت زینب انتظار داشت یزید بن معاویه هرچه زودتر با برگشت اسیران به مدینه موافقت کنه تا زحمتی برای سهل بوجود نیاد.
سهل از حضرت زینب (س) سوالاتی در مورد امام بعدی پرسید و حضرت زینب گفت: «برادرم قبل از اینکه به قتل برسه، برادرزادهام علی بن حسین (علیه السلام) رو برای جانشینی انتخاب کرد و گفت او بعد از من باید اداره امور مسلمین رو بر عهده بگیره و مسلمانان باید ازش اطاعت کنن و ما بعد از شهید شدن برادرم اون رو به پیشوای بر حق خود می دانیم.» سهل پس از پایان صحبتهای حضرت زینب (س) گفت: «پس من هم با ایشون بعیت میکنم.» سپس نزد امام زین العابدین(ع) رفت و با او بیعت کرد تا اولین نفری باشد که با امام سجاد بیعت کرده.
ملاقات با یزید ملعون
بعد از شش روز بلاتکلیفی سرانجام یزید بن معاویه (لعنت الله علیه) آماده ملاقات با اسیران شد؛ هنگام ورود اسیران به محضر یزید بن معاویه، دست دوازده پسر رو با زنجیر بسته بودن و این موضوع رو از قول امام باقر (ع) گفته شده: «وقتی ما رو به پیش یزید بن معاویه بردن، ما دوازده پسر بودیم که دستهامون رو با با زنجیر بسته بودن.» پس از اینکه اسیران وارد شدن و نشستن، یزید بن معاویه دو بیت شعر خواند که از سرودههای خودش بود و این معنی رو داشت: «ممکنه دنیا دو روز بر مراد کسانی باشه که استحقاق اون رو ندارن ولی عاقبت کسانی که دارای استحقاق هستن به مرادشون میرسن» زینب بنت علی (ع) گفت: «آیا منظور تو از این شعر ما هستیم؟» یزید بن معاویه جواب داد: «بله، منظور من شما بودید، گرچه روزگار دو روزی به مراد شما بود، ولی سرانجام اونهایی که مستحق و سزاوار بودن به مراد خودشون رسیدن.» زینب گفت: «ما تا امروز به مراد خود نرسیده بودیم ولی بعد از اتفاقات کربلا به مرادمون رسیدیم.» یزید گفت: «آیا مراد اینه که مردان شما رو به قتل برسن و شما اسیر بشوید؟»
زینب (س) پاسخ داد: «کسی به مراد میرسه که به اصل اون اعتقاد داره وفادار بمونه و یک قدم از راهی که ایمان پیش گرفته منحرف نشه و بدون دریغ جانش رو در راه ایمان به حق فدا کنه و برادرم حسین و برادران دیگرم عباس، عون، جعفر و برادر زادگانم به حق کشته شدن و اکنون نزد خداوند و پیغمبر اسلام سرافراز هستن و چون ما زن و کودک بودیم، زنده ماندیم و اگر تو در روز دهم ماه محرم در کربلا بودی و میدیدی که مردان ما چگونه بر هم سبقت میگرفتن تا اینکه به میدان جنگ برن و شهید بشن و اون موقع من رو تأیید میکردی.
اونها کسانی بودن که کشته شدن رو مایه سرافرازی خودشون میدونستن، من نمیدونم گزارشی که از جنگ روز دهم محرم در کربلا به تو دادن چگونه بود و آیا به تو گفتن که برادرم به تمام کسانی که باهاش بودن، از جمله به ما زنها گفت اون رو ترک کنیم و برگردیم، چون بعد از اینکه جنگ در گرفت همه مردها به قتل میرسن و تمام زنها رو اسیر میکنن و یک نفر هم شایسته ندونست که برادرم رو ترک کنه، در صورتی که همه میدونستن، اگر برادرم رو ترک کنن، فرمانده سپاه عراق خط محاصره رو باز میکرد که اونها از میدون جنگ خارج بشن و هرجا که میل داشتن برن.»
بخشی از سخنرانی تاریخی حضرت زینب مقابل یزید
«ای پسر معاویه، اکنون تو نوه پیغمبر اسلام و یارانش رو کشتی و اعضای خاندانش رو اسیر و اونها رو از بیابان گذروندی و در همه جا در معرض تماشای مردم قرار دادی و به اینجا آوردی، فکر میکنی به موفقیت رسیدی؟ و دنیا به کام توست؟ تو تصور میکنی چون در جامهای طلا شراب مینوشی و از مال و منال بینیاز هستی به موفقیت کامل رسیدی؟ اگر قرآن میخوندی می دونستی که خداوند در آیهای که با جمله «و لا تحسبن الذین کفروا» شروع میشه میگه ما به اونهایی که راه کفر رو در پیش گرفتن، ثروت و بر مال اونها میافزاییم تا اینکه بیشتر مرتکب گناه بشن و از فرط تکبر و خودپرستی زیاد در معصیت فرو برن و غرق بشن تا اینکه عذابش بیشتر بشه و تو یکی از اون دنیاپرستانی و خداوند به تو ثروت بیشتر میده تا تو بیشتر در گناه فرو بری. تو ای پسر معاویه اونچنان خودپرست هستی که مدت شش روز افراد خاندان نبوت رو که در این شهر در کاروانسرا به سر میبردن، بلاتکلیف گذاشتی و در این مدت جز خودبینی و غیر از راحتی خودت چیزی نمیطلبی و افراد خاندان نبوت در شهر تو از پستترین افراد، پستتر هستن. در قیامت از تو دو شکایت خواهد شد، یکی شکایت من از تو به نزد خدا و دیگری شکایتی است که دین اسلام و عموم مسلمین از تو نزد خداوند میکنن. شاکی تو فقط من نیستم بلکه ذات دیانت اسلام و هر کس که مسلمونه از تو شاکیه و تو نمیتونی خودت رو در قبال شکایت از همه مسلمین تبرئه کنی. شکایتی که مردم در نزد خداوند دارن به دو علته یکی اینکه نوه پیغمبر اسلام رو به قتل رسوندی و همراهانش رو کشتی و زن ها و اطفال و دودمانش رو اسیر کردی و شکایت دوم مسلمین از تو نزد خدا اینه که ظلم رو جانشین عدل، فسق رو جانشین پرهیزکاری و رشوه رو جانشین امانتداری و درستکاری حکام کردی…
اولین انعکاسهای سخنرانی حضرت زینب و مرگ یزید
هنوز صحبتهای حضرت زینب (س) تموم نشده بود که کسانی که در مجلس یزید بن معاویه بودن از شجاعتشون حیرت کردن. تا اون روز کسی جرات نکرده بود که اونطور، صریح و بدون ترس، ظلم و فسق و رشوهخواری دستگاه خلافت یزید بن معاویه رو برو، با حضور عدهای زیادی شاهد و شنونده بهش بگه.
از لحظهای که حضرت زینب (س) در مجلس یزید بن معاویه (لعنت الله علیها)، خطابه طولانی خود رو آغاز کرد، حتی یک بار، دچار تردید نشد و مکث نکرد و کلام رو جز در مواردی که نام خدا رو میبرد و از برادرش و سایر کشته شدگان کربلا یاد میکرد یا یزید رو طرف خطاب قرار میداد تکرار نکرد.
آیا یزید تحت تأثیر قدرت نطق زینب (س) هم قرار گرفته بود و جدا از کل بحث، استعداد حضرت زینب برای نطق کردن خلیفه اموی رو تحت تأثیر قرار داد یا نه؟
سه نفر که هر سه نفر علمدار شورش شدن او روز در مجلس یزید حضور داشتن. یکی از اونها «فضل بن عباس ربیعه» بود که بعد از بازگشت به مدینه شورش کرد و کشته شد و دیگری «عبدالله بن زبیر» بود که بعد از طغیان فضل بن عباس و قتل او در مکه شورش کرد و مردم مکه رو علیه یزید شورانید و نزدیک بود که اون هم کشته بشه ولی مرگ یزید باعث شد فرمانده سپاه اموی که مکه رو در محاصره داشت، دست از محاصره برداره.
نطق حضرت زینب (س) پایههای حکومت اموی رو سست کرد چنانچه که زمانی که سپاهیان اموی خبر مرگ یزید رو شنیدن دست از محاصره کشیدن و فرمانده به عبدالله بن زبیر گفت: «اگر تو بخواهی من با تو بیعت میکنم. سومین نفر در مجلس مختار ابن ابوعبید ثقفی بود که شورش کرد و حاکم عراق شد…
منبع: کتاب «امام حسین و ایران» نویسنده: «کورت فریشلر» ترجمه و اقتباس: «ذبیح الله منصوری»