دسته‌بندی نشده

چگونگی کارکرد و انعطاف پذیری سیستم عصبی

درک روزافزون ما از آناتومی مغز و فیزیولوژی دستگاه عصبی به درک جدید ما از”انعطاف پذیری مغز” کمک میکرد. همه ما میدانیم که نحوه ی عملکرد حس بینایی، شنوایی، لامسه و بویایی متفاوت است…

ولی ریشه ی این تفاوت در کجاست؟ چگونه مغز میتواند تفاوت تحریک های حسی مختلف را تشخیص دهد؟ از اوایل قرن نوزدهم بحث در این مورد موضوع مورد توجه بسیاری از محققان بود. بعضی از محققان بر این باور بودند که همه ی عصبهای انسان انرژی را منتقل میکند و تفاوت بین حسهای مختلف “میزان” متفاوت انرژی موجود در آن حس خاص میباشد. آنها بر این باور بودند که چشم میتواند نور را حس کند، زیرا که نسبت به پوست عضو بسیار حساستر و ظریفتری است. بعضی محققان دیگر بر این باور بودند که هر حسی انرژی متفاوتی را که خاص همان حس است منتقل میکند و عصبهای یک حس نمیتوانند تحریکهای حس دیگر را منتقل کنند.

در سال ۱۸۲۶ ژوهانس مولر “قانون انرژی مشخص اعصاب” را مطرح کرد. او اضافه کرد که به نظر میرسد اعصاب هر حس فقط توان درک یک نوع حس را دارند و توان درک تحریکهای حس دیگر را ندارند. در نتیجه اعضای یک حس نمیتوانند جایگزین حس دیگر بشوند و یا عمل حس دیگر را تقبل کنند. یکی از شاگردان ژوهانس مولر مطرح کرد که اگر با عمل جراحی میتوان عصب بینایی و عصب شنوایی را به هم وصل کرد پس باید بتوانیم صدا را ببینیم و رنگ را بشنویم.

البته با رشد علم و مطالعات ۱۵۰ سال گذشته درک ما از عملکرد سیستم عصبی دقیق تر شده است. مثلاً ما میدانیم که گیرنده های حسی، منبع انرژی خارجی را (صدا، نور، فشار فیزیکی و غیره) تبدیل به جریان های الکتریکی میکنند و آن جریانهای الکتریکی از طریق اعصاب مختلف به مغز منتقل میشوند. این جریان های الکتریکی زبان مشترک مغز میباشد. به عبارت دیگر صدا، نور، بو، فشار و غیره همه به جریان های الکتریکی بدل میشوند. این درک جدید از سیستم عصبی این امکان را به وجود آورد که از سیستم عصبی یک حس مثلاً بینایی برای کمبود سیستم حس دیگر مثلاً شنوایی استفاده شود. به عبارت دیگر یک سیستم حسی میتواند کار سیستم حسی دیگر را انجام بدهد.

مطالعه ساختار مغز هم شباهت فوق العاده قسمت های مختلف مغز را نشان داد. به طور مثال ورنون مونت کسل نشان داد که غشاء خارجی مغز در قسمت های بینایی، شنوایی و حسی یک ساختار سلولی شش لایه ای مشابه دارد. باخی ریتا از این مطالعات نتیجه گرفت که هر قسمت مغز، به دلیل این شباهت ساختاری و شباهت روش انتقال تحریک عصبی، باید بتواند هر مسئولیتی را از لحاظ درک حس های مختلف به عهده بگیرد. برای ثابت کردن این موضوع دانشمندان تکه هایی از غشاء بینایی مغز را برداشته و آن را به قسمت های حسی مغز پیوند زدند. این دانشمندان متوجه شدند که سلول های بینایی میتوانند تحریک های لمسی را درک کنند.

در یک مطالعه ی فوق العاده مریگانکا سور عصب بینایی یک حیوان را به قسمت شنوایی مغز او متصل کرد. با مطالعه ی تحریک های عصبی مغز این حیوان مرینگانکاسور نشان داد که حیوان میتواند ببیند و عمل تحریک مغز در واقع در قسمت شنوایی مغز رخ میدهد. یعنی قسمتی از مغز که وظیفه درک داده های صوتی را داشت تغییر وظیفه داده و به بررسی داده های بینایی پرداخته است.

درک غالب دانشمندان از مغز، همان گونه که اشاره شد، این بود که نور و رنگ و سایر تحریک های بینایی به قسمت بینایی مغز میرود و تحریک های صوتی به قسمت شنوایی مغز منتقل میشوند و در قسمت های مربوط به خود درک میشوند. این مطالعه بسیاری از شکاکان انعطاف پذیری مغز را قانع کرد و ثابت کرد که مغز انعطاف پذیری قابل توجهی دارد. این مطالعات درک دقیق تری از فعالیت مغز و امکانات مغز فراهم کرد.

این مطالعات و تحقیقات درک فعالانه تر و امیدوارانه تر و آینده نگرانه تری از مغز انسان و توان مغز انسان ارائه داده است. این شناخت نوین این پیام را به دنبال داشته است که با تلاش و روش های درست میتوان توان مغز را بالا برد؛ پیامی امیدوار کننده، زیرا این نوید را میدهد که یک مشکل، یک سکته، یک ضربه فیزیکی به مغز الزاماً پایان کار خلاقیت و فعالیت مفید انسان نیست و او میتواند با تداوم و پشتکار توانایی های خود را باز یابد. پیامی آینده نگر، زیرا امکانات جدیدی برای کمک به انسان های آسیب دیده در پیش پای محققان قرار میدهد.

مطالعاتی که تا کنون به آن اشاره کردم فوائد عملی فراوانی برای بیماران متعددی داشته است. به طور مثال بعضی از بیماران دچار سرگیجه دائم هستند و فکر میکنند دائم در حال افتادن هستند. این بیماران توان حفظ تعادل خود را ندارند. معمولاً علت عدم تعادل این بیماران ناتوانی قسمت گوش درونی آنها است که وظیفه حفظ تعادل را به عهده دارد و دچار مشکل شده است و به خوبی کار نمیکند. مشکل ناتوانی حفظ تعادل آنچنان ویران کننده است که بسیاری از بیمارانی که چنین ناتوانی دارند دست به خودکشی میزنند. در اینجا قصد توضیح نحوه ی فعالیت سیستم حفظ تعادل بدن را نداریم، فقط اشاره میکنیم که این سیستم به وسیله ی دستگاه بسیار ظریفی که در گوش درونی قرار دارد اطلاعات ضروری را که موقعیت بدن را در فضا تعیین میکند، به مغز انسان میرساند.
برای حفظ تعادل، مغز، به اطلاعات بینایی هم نیاز دارد تا جایگاه ما را در فضا و در رابطه با محیط تعیین کند. اطلاعاتی که از مفاصل ما به مغز میرسد هم در این مجموعه اطلاعاتی نقش مهمی بازی میکند. مغز از تمامی این داده های حسی استفاده میکند و تعادل انسان را هنگام فعالیتهای مختلف روزانه مثل دویدن، ایستادن و غیره حفظ میکند. این کار از طریق ابلاغ دستورات لازم به عضلات بدن صورت میگیرد. درک انعطاف پذیری مغز برای این بیماران امید درمان ایجاد کرده است. باخی ریتا کلاهی ابداع کرده است که الکترودی به آن وصل است. این الکترود را در داخل دهان و در تماس با زبان قرار میدهند. در کلاه گیرنده ای است که حرکت در دو جهت را ثبت میکند. این اطلاعات به وسیله کامپیوتر نقشه ای ایجاد میکند که روی مانیتور کامپیوتر می افتد. همان نقشه به وسیله ی الکترود به زبان فرد بیمار منتقل میشود. از این طریق فرد میتواند جایگاه خود را در فضا ثبت کند و رابطه ی خود را در فضای سه بعدی بداند. ولی همانگونه که اشاره شد این اطلاعات نه از طریق گوش درونی بلکه از طریق زبان به مغز منتقل میشود. این آزمایش نه تنها انعطاف پذیری دستگاه عصبی را نشان میدهد بلکه ثابت میکند که میتوان از این انعطاف پذیری برای درمان ناتوانی ها و بیماری های سیستم عصبی و مغز انسان هم استفاده کرد. بعضی از بیمارانی که از این دستگاه استفاده کرده اند به زندگی طبیعی برگشته اند و نه تنها دچار مشکل تعادل نیستند بلکه به ورزش و رقص و لذت بردن از زندگی ادامه میدهند.

ناسا از باخی ریتا خواست که دستکش حساسی برای فضانوردان تهیه کند. دستکش های موجود آنچنان ضخیم بودند که به فضانوردان امکان لمس اشیاء کوچک را نمیدادند. باخی ریتا گیرنده های الکتریکی بر روی دستکش جاسازی کرد که تحریکهای الکتریکی را به دست منتقل میکردند. این ابداع به فضانوردان امکان میداد که تماس کوچکترین شئی به دستکش را احساس کنند. باخی ریتا از این هم فراتر رفت و سعی کرد دستکشی بسازد که به بیمارانی که پوست آنها احساس خود را کاملاً از دست داده بود، مثل جذامیان، کمک کند. این دستکشها میتوانند تحریکهای الکتریکی حاصل از برخورد با اشیاء را در محیط به قسمتهای عمقی و سالم پوست منتقل کنند و امکان حس اشیاء را فراهم بکنند. در همین چارچوب او سعی کرد دستکشی بسازد که به نابینایان امکان خواندن کامپیوتر را بدهد.

برچسب ها
انعطاف پذیری اجزای سیستم عصبی چگونگی کارکرد سیستم عصبی درباره سیستم عصبی نحوه کارکرد سیستم عصبی

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن
بستن